Saturday, June 06, 2009

دو خبر جالب


رجوی نیوز: مناظره چالشی رضایی با موسوی توطئه بود

پس از انعکاسهای مثبت مناظره شب گذشته بین میرحسین موسوی و محسن زضایی، یک سایت افراطی داخلی مدعی شد چالشی کردن این مناظره توطئه این دو نفر بوده تا فضای دوقطبی احمدی نژاد - هاشمی عوض شود. این سایت که به دلیل اصرار در ترور شخصیت های انقلاب اسلامی که مسعود رجوی در ترور آنها ناکام مانده بود، به "رجوی نیوز" معروف شده است، نوشت: گفته می‌شد عصر پنج‌شنبه جلسه مشترکی میان این دو کاندیدا برگزار شده و درخصوص مسائل مورد بحث در برنامه شبانگاهی و طراحی برای هجمه به دولت نهم، تصمیم‌گیری شده است. بر مبنای بخشی از این طراحی، تصمیم گرفته شده بود که فضای بحث تا حدودی چالشی شود تا 2 قطبی شکل گرفته از احمدی‌نژاد - موسوی که ضلع موسوی آن وابسته به هاشمی و جریان‌های قدرت و ثروت است، شکسته شود اما در عمل تقریباً چنین چیزی اتفاق نیفتاد.

ماجرای جالب گفتگوی تلفنی ستاد احمدی نژاد با پسر شهید عاصمی

رسول عاصمي، فرزند شهيد عليرضا عاصمي در وبلاگ شخصي خود روايت جالبی از تلاش ستاد انتخاباتی احمدی نژاد برای هزینه کردن از نام شهدا را منتشر کرده است. به گزارش ایفنا نیوز، متن نوشته فرزند شهید عاصمی به نقل از وبلاگ شخصی وی بدین شرح است: موبايلم زنگ خورد - بله؟ - سلام عليكم - و رحمته الله - آقاي رسول عاصمي؟ - در خدمتم - من از ستاد آقاي احمدي نژاد مزاحم مي شم - بفرماييد! البته دكترشو جا انداختي اخوي - والا مزاحم شديم تا از شما اجازه بگيريم و از طرف خانواده شهيد عاصمي يه بيانيه براي حمايت از ايشان منتشر كنيم - بازم جاي شكرش باقيه كه قبل از اين اقدام تماس گرفتيد! حالا شماره من رو از كجا آوردين؟ - خوب ما هر شماره اي رو بخوايم پيدا مي كنيم ديگه - پس چرا فقط اينجور مواقع مارو يادتون مياد - نفرماييد جناب عاصمي، متاسفانه چند تا از خانواده هاي شهدا از موسوي حمايت كردن و بيانيه دادن، ما هم چون ديديم اسم شما و مادر محترم تو اون ليست نيست گفتيم شايد نظر شما با دكتره - اولاً اين دفعه مهندسشو جا انداختي برادر، دوماً انقدر كار تكراري نكنيد. تو تبليغات ايده تكراري جواب نميده. انقدرم از اين خانواده هاي شهدا مايه نذارين. التماس دعا. در ضمن اگه مي بينيد اونا حمايت خانواده هاي سرداران شهيد از خودشونو منتشر مي كنن براي اينه كه شما با استفاده از رسانه هاتون دارين مي كوشيد به مردم بگيد ميرحسين با ولايت و بچه ولايتي ها مشكل داره، اونام اين كارو مي كنن تا بگن اينطور نيست. شما كه ادعا دارين از خود همين مردمين، چه نيازي به اين بيانيه ها دارين؟ - شما هم كه مهندسش رو جا انداختي برادر - به جاش مير آوردم، اونو ديگه ما تشخيص ميديم. - چرا عصباني شدي اخوي؟ - براي اينكه اونا شما رو رقيب ميدونن ولي شما اونارو دشمن نشون ميدين. (پایان نوشته آقای رسول عاصمی). گفتنی است دکتر محسن رضایی در پاسخ به برخی خانواده شهدا مبنی بر اینکه آیا در انتخابات تکلیفی برای حمایت از شما داریم، همواره این پاسخ را داده است که بر اساس تشخیص و تکلیفتان عمل کنید و اگر نتیجه بررسیتان من بودم، "به عنوان خانواده شهید" بیانیه ندهید بلکه در ستادهای مردمی تلاش کنید که مردم را متقاعد کنید برنامه ها و کارنامه های کاندیداها را مقایسه کنند و رای بدهند.

Friday, May 15, 2009

شعری از ا.ا


شودکوه آهن چو ابر وچوباد/ چوبیند برو روی احمد نژاد


هوا و هوس دور از وی بود/ نگاه به نامحرمش کِی بود؟


چواسبی به کاراست وچون شیرمرد/ چنان فی البداهه شود پرز درد


که تصمیم گیرد به یک ثانیه/ که سید(خاتمی)نتانست درثانیه(8سال)چ


نباشد در او ترس ازهیچ کس/ بنامد هر آن چیز خواهد به کس


بباشد خود اعجوبه ای از نظر/ولی نیز لرزنده ای از دگر


شمایل مهم نیست،برنامه چیست؟/دلیل همه جامه و نامه چیست؟


خدایا خدایا نگهدارش او/که ما را بخواهد بَرَد آرزو


ریاست کنیم ما همه بر جهان / جهانان بباشد از ایرانیان

Friday, May 08, 2009

آقا محسن

آقا محسن تو کجایی تو که مردی آشنایی

آقا محسن تو رفیق همه ی رزمنده هایی

آقا محسن تو عزیزی ، تو یه مرد بی گریزی
تو همیشه با خدایی ، تو همیشه یار مایی
آقا محسن تو کجایی ، تو چرا آخه نمی آیی؟
آقا محسن تو حبیب همه ی مستضعفایی
همه ی هستی ات به ملت ، همه ی جونت به کشور
بیا تو صحنه که تو بزرگترین مرد شجاعی

رضایی و احمدی نژاد هر دو دید آرمانی دارند، ولی کاملا متضاد

دید رضایی به آینده و انقلاب همواره یک دید مثبت و امیدوارانه و همراه با تلاش برای پیشبرد و پیشرفت بوده و اساس نگاه او برگرفته از دید امام(ره) به جهان و کشور است. بنابراین انتظار از دید او یک انتظار سازنده و امید آفرین است.
احمدی نژاد نیز از دیدگاه امام الهامات فراوانی گرفته است ، اما باید برگرفته شدن جهان بینی او از افراد صاحب نظری چون آیت ا... مصباح یزدی را در نظر گرفت....
حال باید دید تقابل این دو دیدگاه در عرصه انتخابات که کاملا سیاسی است، چگونه خواهد بود

Tuesday, July 29, 2008

تنها ترین سردار

روزهای پیاپی از آن دورانی که امام (ره) با آن ویژگی های غیرقابل انکار و تردید خود با چالش های حکومت براندازی چون منافقین- نواندیشان-مزدوران رژیم سابق و در نهایت جنگ تحمیلی مواجه شد می گذرد. هزاران روز از آن لحظه ای که صدام همه ی توافقات و بلکه انسانیت را پاره کرده و زیر پای می فشرد (چرا که در دل خویش اطمینان کامل از پیروزی با حمایت های بی دریغ ابرقدرتان داشت) می گذرد.
دیدگاهها درباره ی جنگ تحمیلی متفاوت است. البته یک دلیل آن نقص آگاهی است. وقتی شما درباره ی موضوعی اطلاعات کافی ندارید چگونه می توانید درباره ی آن موضوع قضاوت کنید؟
در حالی که 20 سال از آن روزها می گذرد جوانان احساس تشنگی می کنند. نیازمند دانستن آنند که چرا و چگونه ایران توانست بر عراقی غلبه که در واقع عراق نبودبلکه کل کفر و نه البته کل جهانبود. اینجا هم پرانتزی لازم است که می گویند ایران که جایی را فتح نکرده و پیروز نشده که حتی ضرر هم کرده است اما بدانید که می دانیم طرفی را در جنگ پیروز گویند که به آرمان و هدف خود برسد و همانا هدف ایران چبزی جز دفاع در برابرمتجاوز نبوده است.
امروزه وقتی درباره ی جنگ و دفاع صحبت می شود میگویند جنگ چرا بعد از فتح خرمشهر ادامه یافت و هشت ساله شد. این سوال خوبی است و درخور جواب . ولی نمی گویند که جنگ با آن همه شکست های پیاپی در پیاپی (در ابتدا) چگونه تغییر کردو به پیروزی های ایران رسید. نمی گویند چگونه ایران با آن دست خالی از پس آن قدرت های فوق الذکر برآمد. نمی پرسند چرا کسانی که در جنگ در حد سرباز نبودند امروزه داعیه ی پرچمداری آن را می نمایند. و کسانی که گاه به گاه به دزدی و بدنامی شهره بوده اند روزی اسوه ی حاج همت 5 لاینه ی ما بوده اند.
نمی گویند چرا جهان آرا پشت سر هر کسی نماز نمی گزارد ولی پشت فلانی به سجود می رفت. نمی پرسند که اصلا سپاهرا که امام آن را عامل اصلی برد ایران می دانست چه کسانی و تحت چه شرایطی سر و سامان و پی ریزی کردند. نمی پرسند که چرا محسن سازگارا که روزی خود از فرماندهان سپاه بود از آنجا بیرون می رود و حتی چهره ی اپوزیسیون و مخالف نظام اسلامی به خود می گیرد.مگر چه اتفاقی افتاده است؟ مگرآرمان ها تغییر کرده است؟ اصلا نمی پرسند آرمان ها چه بوده است؟ نمی گویند چه بر سر سپاه آمد و چگونه افرادی منتسب به شاخه ای خاص و سیاسی آن را بازیچه ی امیال خویش و مقاصد سوئ دیگران کردند. نمی پرسند چرا فرمانده ی 17 سال باقی بوده ای که تا قبل از او هرفرمانده دارای عمر متوسط 5 ماه بوده بااصرار و خواهش از آن دل می کند .
بلی – اتفاقات پشت پرده ی شومی که بوی کثیف سیاست می دهد. اگر به قول آیت ا... مدرس دیانت ما عین سیاست ماست و بالعکس پس به قول معروف باید به ریش خود بخندیم و به کیش خود بگرییم. کسی نمی گوید چرا کرباسچی – عطریانفر- حجاریان- محسن آرمین و .... که همه از دست اندرکاران سپاه بودند باشدت آن را کنار گذاشته و بوسه زده راه اصلاحات پیش می گیرند.
خدایا بر سر این مملکت و مرز و بوم چه آمده که سپاهیان جان برکف و دریادلان صف شکن آن پراکنده و متفرق شده – به اپوزیسیون می پیوندند- ترور می شوند(حجاریان) و یا مجبور به سکوت می گردند.
آیا روزی می آید که اینها دوباره چهره ی مردانگی و اتحاد یابند و با دشمنان داخلی و سپس خارجی مبارزه کنند؟ که به راستی اگر جز این بود هیچ پیروزی حاصل نمی شد.

Friday, May 11, 2007

میم مثل ملاقلی پور


در زمانه پرآشوبی زندگی می کنیم. زمانه ای پر از حوادث و اتفاقات عجیب و غریب که کمتر خبری می تواند ما را غافلگیر کند. اما این خبر شوک آور و غافلگیرکننده بود. در دقایق ابتدایی کمتر کسی باورش می شد. این خبر تلخ و ناگوار پیش از آنکه بر روی خروجی خبرگزاری ها ظاهر شود بر روی گوشی های موبایل به شکل SMS مخابره شد. چند بار در کمال ناباوری و حیرت آن را خواندیم و پس از دقایقی آن را Send to all کردیم:


رسول ملاقلی پور سکوت کرد، روحش شاد باد!به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)منطقه فارس،از میان نسل فیلمسازان پس از انقلاب که پس از گام های اولیه به مرور توانستند موقعیت ویژه و مستقلی برای خود به دست آورند، یکی رسول ملاقلی پور بود که البته کارنامه اش اوج و فرود فراوان داشته است. رسول ملاقلی پور خاطره نخستین باری را که دوربین فیلمبرداری به دست گرفت، این گونه روایت کرده است: « به شدت علاقه مند بودم از جبهه های جنگ مستندی بسازم، اما مسئولان یکی از نهادهای فرهنگی دوربین و مواد خام در اختیارم نگذاشتند. به همین دلیل شبانه در انبار وسایل را شکستم، دوربین و مواد خام موردنیازم را دزدیدم و برای فیلمبرداری عازم جبهه جنگ شدم. » او با نقل هر از چندگاه این خاطره و خاطرات متفاوت دیگری از این دست تلاش داشت تا از خودش شخصیتی بی اعتنا به قراردادهای اجتماعی معرفی کند، آدمی که به دلیل اشتیاق فراوانش به سینما از هیچ کاری روی گردان نیست و در قاموس شخصی اش حتی به این حرکت ظاهراً ناپسند ابعاد اسطوره ای و در عین حال عاشقانه می بخشد. در کارنامه ملاقلی پور همه گونه فیلمی دیده می شود، ملودرام، طنز، اجتماعی و سیاسی. اما وجه بارز و مشترک تمام این آثار خشونت مهارناپذیری است پشت تک تک لحظه لحظه و نماهای فیلم احساس می شد و برخی آن را نوعی آنارشیسم ارزیابی می کنند. تماشای اکثر فیلم های او این احساس را به بیننده منتقل می کند که گویی فیلمساز رو در روی او ایستاده و با عصبانیت و خشونت، مستقیماً فریاد می زند، چیزی که ویژگی اصلی و بارز شخصی خود او بود. علاوه بر آثارش، حرف های او نیز همواره در مرکز توجه ناظران و رسانه ها، و بحث انگیز و جنجالی بوده اند، با این حال هیچ کس نمی توانست و نمی تواند منکر قریحه و استعداد فیلمسازی او شود. او بارها ثابت کرده بود که هرگاه به سراغ دستمایه ای آشنا و متناسب با تجربه هایش رفته و فیلمنامه ای کار شده در اختیارش بوده موفق بوده و حاصل کارش تماشایی و ماندگار از کار درآمده. حاصل تلاش های ملاقلی پور در عرصه سینمای دهه شصت 4 فیلم جنگی بود. در زمانیکه ساخت و تولید فیلم های جنگی یک ضرورت احساس می شد و به دلیل درگیری ایران در جنگ همه امکانات برای تولید فیلم های جنگی ـ و حفظ ارتقا روحیه مبارزه در میان مردم ـ در اختیار فیلمسازان قرار می گرفت، ملاقلی پور خود را به عنوان فیلمسازی جنگی و آشنا به این مقوله معرفی کرد. « بلمی به سوی ساحل » دومین فیلم بلند ملاقلی پور با موضوع سقوط خرمشهر همان دستمایه فیلم های آشنای آن زمان را در خود دارد و هنوز ملاقلی پور درحال تجربه اندوزی و دستیابی به فرم و لحن مورد علاقه خود است. « پرواز در شب » خبر از دستیابی ملاقلی پور به تکنیک های فیلم سازی می داد. فیلمی خوش ساخت و حماسی که از جمله نخستین فیلم های پرهزینه سینمای جنگی ایران محسوب می شد. ملاقلی پور درباره تولید این فیلم گفته است: « تا آنزمان فیلمی با این همه ادوات و تجهیزات جنگی در ایران ساخته نشده بود. با تعداد زیادی تانک سروکار داشتیم و برای اینکه صدایم به عوامل برسد آنقدر فریاد زدم و هوا ر کشیدم که تا مدتی به کلی تارهای صوتی ام آسیب دید و نمی توانستم حتی به صورت عادی صحبت کنم. « پرواز در شب » به شکلی دلنشین و حماسی که تا آن زمان در سینمای ایران اتفاق نادری محسوب می شد برهه ای از زندگی یک فرمانده و شهادت او را به تصویر می کشید که مورد توجه هر 2 گروه عام و خاص قرار گرفت. « افق » چهارمین فیلم ملا قلی پور که پس از « کانی مانگا » (سیف الله داد) نمونه ای ترین فیلم سینمای جنگ در نوع تبلیغاتی اش بود. در زمانه ای که تزریق حس سلحشوری و اعتقاد به مبارزه به جامعه کاملاً ضروری به نظر می رسید « افق » کاملاً فیلم مناسبی به نظر می رسید. « افق » نشان از جسارت و شجاعت ملاقلی پور در به اختیار گرفتن پروژه های سنگین و پرهزینه داشت که با درآمیختن آن با آموخته های تکنیکی اش از تجربیات پیشین اش فیلمی خوش ساخت و جذاب برای تماشاگران محسوب می شد. « افق » با لحن حماسی اش درکنار صحنه های متعدد اکشن به یکی از 3 فیلم پرفروش همان سال ساخت اش تبدیل شد. ملاقلی پور درباره « افق » و شرایط تولید آن گفته است: « اگر در "پرواز در شب" با تانک های زیادی سرو کار داشتم در افق با قایق های تندرو باید سروکله می زدم . گرفتن یک نمای تقریباً ثابت بدون حرکت در میان امواج خروشان دریا کاری بسیار طاقت فرسا بود. چه بدبختی هایی که من همایون پای ور سر این صحنه ها نکشیدیم. تمام نماهای داخلی آن اسکله کار و طراحی بچه های خودمان بود و آن صحنه برخورد قایق جهانبخش سلطانی با قایق عراقی واقعی بود.» ملاقلی پور پس از پایان جنگ تغییر مسیر داد و از سینمای جنگ وارد فاز سینمای اجتماعی شد، سینمایی که تا آخرین فیلم اش نشان از دیدگاه سیاسی و انتقاد آمیز وی داشت. « مجنون » به طور قطع یقین تلخ ترین و سیاه ترین فیلم دوران پس از انقلاب محسوب می شود. جوانی به دلیل مشکلات مالی و برای ازدواج با دختر مورد علاقه اش به همراه دوست صمیمی اش عازم یک مأموریت تروریستی و بمب گذاری می شد. ملاقلی پور نیز به مانند امیر نادری و « تنگنا» قهرمانش را به مسلخ می فرستاد. از نگاه ملاقلی پور عشق برای آدم هایی نظیر قهرمان خسته و بیمار « مجنون » دروغی بیش نیست. قهرمان « مجنون » یک مجنون است که با حرکات جنون آمیز لیلی خود را می جوید و حتی اگر از ماجرای بمب گذاری جان سالم به در برد از بیماری دیابت جان به در نخواهد برد. ملاقلی پور هیچ راه فرار و یا رهایی برای قهرمانانش حتی بدمن فیلم نمی بیند و پایانی جز مرگ برایشان رقم نخواهد خورد. خود ملاقلی پور بارها اشاره کرده که فیلمسازی غریزی است و این نکته البته هیچگاه نمی تواند یک خصیصه منفی محسوب شود. فیلم ساختن برای فیلمسازانی نظیر ملاقلی پور، به شدت وابسته به تجربه شخصی اشان و رویدادهایی است که از نزدیک مشاهده و لمس کرده اند. ملاقلی پور که پس از « کمکم کن» به رغم فروش بالا نتوانست نظر منتقدان و حتی علاقه مندان پیگیر آثارش را جلب کند، مضمونی عاشقانه در بستر جنگ را دستمایه قرار داد و « هیوا » را ساخت. البته تحسین شده ترین فیلم او « سفر به چزابه » بودکه مرز میان واقعیت و مجاز را در هم می شکند و به دلیل مهارت ملاقلی پور در انعکاس حال و هوای واقعی جبهه های جنگ و ظرافت هایی که در پرداخت شخصیت های متعدد آن به کار رفته بود، به اضافه لحن صمیمی و صادق فیلمساز در روایت ماجرا به شدت از سوی منتقدان مورد استقبال گرفت، تا حدی که در « هیوا » تلاش کرد تا با استفاده از حال و هوای « سفر به چزابه » و البته « نجات یافتگان » در قالب قصه عاشقانه آن موفقیت ها را تکرار کند. اما به دلیل از کار درنیامدن مضمون عشق در کلیت اثر، فیلم برای او موفقیت چندانی در پی نداشت. حالا ملاقلی پور این قابلیت را یافته بود که صحنه های دشوار و شلوغ جنگ را به شکل باورپذیر و البته چشم گیری بازسازی و اجرا کند. فیلمسازی که در نخستین ساخته اش « نینوا » سعی کرده بود که به شکلی ساده رابطه دو شخصیت را از کار درآورد، به مرور و فیلم به فیلم جلو آمد و سرانجام به « قارچ سمی » رسید. « قارچ سمی » به لحاظ کارگردانی و اجرا برای ملاقلی پور یک جهش بلند و رو به جلو محسوب می شد، اما فیلمنامه مغشوش آن باعث مهجور ماندن آن شد. « قارچ سمی » از همان ابتدا به عنوان یک پروژه جاه طلبانه و تولیدی فراتر از ظرفیت و امکانات سینمای ایران معرفی شد. فیلم اثری اجتماعی بود که به روابط آدم های بازمانده از جنگ در دوران کنونی می پرداخت. ملاقلی پور که از « مجنون » به این سو همواره موضوع ها و مضامین جسورانه ای را دستمایه خود قرار می داد، این بار به سراغ مضمونی به شدت حساس رفت و زد و بندهای عظیم اقتصادی و مالی که گریبان گیر برخی چهره های آشناست، هدف تیغ تیز انتقاد خود قرار داد. « مزرعه پدری » تلاش مجدد ملاقلی پور بود برای تکرار موفقیت « سفر به چزابه » در شکلی دیگر و البته قالبی عظیم تر و گسترده تر که به دلیل فیلمنامه به شدت ضعیف اش تبدیل به ناکامی بزرگی در کارنامه وی شد. فیلم های ملاقلی پور همواره منشأ بحث و جدل و گاه جنجال بوده اند. پانزدهین اثر ملاقلی پور نیز فراتر از انتظارات بود و باعث بحث و جدال های لفظی و قلمی بسیاری شد. جدای از بازی خیره کننده گلشیفته فراهانی، « میم مثل مادر » نیز به مانند « به نام پدر » (ابراهیم حاتمی کیا) فیلمی معترض به بلایا و آثار سوء به جا مانده از جنگ است. در « میم مثل مادر » اگر با صحنه های جنگی روبرو نبودیم اما ملاقلی پور در سکانس هایی از فیلم تسلط و مهارت خود بر ابراز سینما به خوبی به رخ می کشد، از جمله سکانس غرق شدن پسرک در وان حمام که در نوع خود در سینمای ایران کم نظیر است. از ملاقلی پور خاطره ها بسیار است و همین طور درباره اخلاق و شخصیت خاص او گفتن و نوشتن مجال بسیاری می طلبد. او مرد جنگ انتقاد و عاشق سینما و به ویژه سینمای جنگ بود. او حتی در این سال ها که به سراغ بازماندگان و زخم خوردگان جنگ هم رفته بود باز زیبا و تاثیرگذار می ساخت. جایش چقدر خالی ست. باورمان نمی شود که سینمای ایران دیگر ملاقلی پور ندارد. یادش گرامی و روحش شاد. فیلم شناسی ملاقلی پور: نینوا (۱۳۶۲)، بلمی به سوی ساحل (۱۳۶۴)، پرواز در شب (۱۳۶۵)، افق (۱۳۶۷)، مجنون (۱۳۶۹)، خسوف (۱۳۷۱)، پناهنده (۱۳۷۲)، نجات یافتگان (۱۳۷۴)، سفر به چزابه (1374)، کمکم کن (1376)، هیوا (1377)، نسل سوخته (1378)، قارچ سمی (1380)، مزرعه پدری (1381) و میم مثل مادر (1385).

Wednesday, August 23, 2006

1-- یاد دفاع مقدس


یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم




درمیان لاله و گل آشیانی داشتیم

باز هفته ی دفاع مقدس شد و ناگفته های بسیار-2


سال 59 بود،اسفند59. آن روز مثل روزهاي قبل با دوستان اطلاعات سپاه جلسه داشتيم. اما توي آن جلسه هيچ‌کس حوصله حرف زدن نداشت.بني‌صدر کاري كرده بود که بعضي از بچه‌ها داشتند سرد مي شدند.فرمانده کل قوا که آن موقع بني‌صدر بود، در دانشگاه تهران و بين دانشجوها تمام مسئولين کشور را به جز امام زير سوال برده بود و تمام مشکلات جنگ را به گردن آن‌ها انداخته بود.با اينکه توي مدت چند ماهي که از جنگ گذشته بود، تمام مسئولين، همپاي رزمنده ‌ها بوده و از هيچ کاري دريغ نکرده بودند اما بني صدر که اتقافاً باعث بسياري از شکست ها هم بود، حالا همه نهادها را متهم به کارشکني مي کرد. از مجلس و قوه قضائيه گرفته تا سپاه و بسيج و ...
همه ناراحت بودند. يکي از بچه ها هم که حسابي عصباني بود، در آمد گفت که: امام هم از رئيس جمهور دفاع مي کند و هر بار که پيش ايشان مي رويم مي فرمايند: «برويد و با هم اتحاد داشته باشيد، وحدت را حفظ کنيد و ...»يکي از نزديکان امام شب گذشته برايم تعريف کرده بود که امام بعد از شنيدن حرف‌هاي بني‌صدر به احمد آقا گفته است که کار بني‌صدر تمام است.اين ماجرا را نمي‌خواستم براي بچه‌ها تعريف کنم اما وقتي يأس را توي چهره‌شان ديدم، بايد مي‌گفتم و گفتم. بچه‌ها هم وقتي ماجرا را فهميدند انگار جان دوباره‌اي گرفتند. حالا دوباره طرح و نقشه مي‌دادند و با اين پيش فرض که امام هم از ماهيت بني‌صدر خبر دارد، چنان باشور و هيجان سخن مي‌گفتند که يقين داشتم تمام مشکلات حل خواهد شد
رفته رفته با درايت امام، پشتکار مسئولين و تلاش همه، مشکلات کمتر و کمتر شدند
.

Saturday, August 12, 2006

آشنایی با دانشگاهها *1 *